دکتر زینبدکتر زینب، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

ثبت خاطرات من

خاطره 1 : اسکوتر

  اسکوترم خراب شده بود. بابام آمد و آن را دید و گفت میروم و یک چرخ میخرم. وقتی آمد یک دانه چرخ هم برای اسکوترم خریده بود. آن  را وصل کرد . رفتم پیش بابام و گفتم خیلی ممنونم که اسکوترم را درست کردی. در آخر من با آن بازی کردم.   ممنونم بابایی       ...
31 خرداد 1391

خاطره 2: تولد مادرم

امروز ، وقتی مادرم را دیدم به او گفتم:مامان چرا این قدر خوش حالی.مادرم گفت: چون امشب تولدم است.شب  که شد من ، پدرم ، برادرم و خواهرم هر کدام یک عدد کادو برای مامان جونم خریده بودیم. مادرم از این که تولدش بود خوش حال بود  فونت زيبا ساز ...
31 خرداد 1391